به گزارش دولت آرمانی این گزارش را به مقایسه میان دور دوم انتخابات سال ۸۴ و انتخابات سال ۹۲ اختصاص می دهیم. در شماره قبلی توضیح دادیم که دور اول انتخابات سال ۸۴ چگونه به باخت اصولگرایان منجر شد. انتخاباتی که مجموع آرای اصولگرایان ۱۱ میلیون رای شد و مجموع آرای اصلاحطلبان ۱۶ میلیون رای. گزارش قبلی را با کلیک بر روی « چرا اصولگرایان دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ را باختند؟ » بخوانید.
یک مرور کوتاه به مواضع جریانهای سیاسی در دور اول انتخابات سال ۸۴ داشته باشیم. گفتیم شورای هماهنگی نیروهای انقلاب از لاریجانی حمایت کرد. همچنین جبهه تحولخواهان از قالیباف، بخشی از آبادگران از قالیباف و بخشی از احمدینژاد حمایت کردند. جامعه روحانیت مبارز تهران هم از هاشمی رفسنجانی اعلام حمایت کرد.
نتیجه انتخابات دور اول سال ۸۴ به این نحو بود:
۱ – اکبر هاشمی رفسنجانی ۶ میلیون و ۱۵۹ هزار
۲ – محمود احمدی نژاد ۵ میلیون و ۷۱۰ هزار
۳ – مهدی کروبی ۵ میلیون و ۶۶ هزار
۴ – محمد باقر قالیباف ۴ میلیون و ۷۵ هزار
۵ – مصطفی معین ۴ میلیون و ۵۴ هزار
۶ – علی لاریجانی ۱ میلیون و ۷۴۰ هزار
۷ – محسن مهرعلیزاده ۱ میلیون و ۲۸۹ هزار
تعداد آرای باطله نیز یک میلیون و ۲۲۱ هزار و ۹۴۰ رأی بوده است.
با این حساب احمدینژاد توانست با اختلاف کمتر از ۷۰۰ هزار رای از نفر سوم وارد دور دوم رقابتهای انتخاباتی بشود.
شاید خیلیها در آن روزها مثل محسن کوهکن عضو هیات رئیسه مجلس هفتم فکر میکردند. کوهکن قبل از انتخابات دور دوم سال ۸۶ در مصاحبهای گفته بود: آرای مهدی کروبی به عنوان یک روحانی ارزشمدار و پایبند به انقلاب اسلامی و خط امام (ره) و آرای مهرعلیزاده و بخشی از طرفداران معین در سبد آرای هاشمی رفسنجانی خواهد بود. آرای لاریجانی و قالیباف هم تقسیم میشود و در نتیجه با یک حساب جبری در شرایط فعلی شانس پیروزی هاشمی رفسنجانی قطعی است.
این همان خطای راهبردی است. همان خطایی که برخی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ هم آن را تکرار کردند. آنچه در این تحلیل ضعف اصلی محسوب می شود کلمه « جمع جبری» آرا است. کوهکن و برخی نامزدهای سال ۹۲ اینجور تحلیل میکنند که چون مجموع آرای جریان اصولگرا به مجموع آرای جریان اصلاح طلب یا به رای فرد پیروز نمیرسد پس وحدت نامزدها بیهوده است. در حالی که اوضاع به گونه دیگر رقم میخورد.
جریانهای سیاسی در دور دوم از چه کسانی حمایت کردند؟
بگذارید صحنه انتخابات دور دوم سال ۸۴ را دقیقتر کنیم. جریانهای سیاسی اصولگرا در دور دوم انتخابات سال ۸۴ به این نحو عمل کردند:
باهنر نائب رئیس مجلس و از اعضای موثر شورای هماهنگی نیروهای انقلاب که از حامیان اصلی لاریجانی محسوب میشد پس از انتخابات دور اول سال ۸۴ طی مصاحبهای در پاسخ به سؤالی که آیا شورای هماهنگی از احمدی نژاد اعلام حمایت خواهد کرد، گفت: شورای هماهنگی در این مورد تصمیمی اتخاذ نکرده است و قرار بر این شده که ستادهای انتخاباتی در شهرها در این مورد خود تصمیم گیری کنند.
همزمان حمیدرضا ترقی رئیس دفتر سیاسی حزب موتلفه اسلامی، در مصاحبه ای اعلام میکند: در مرحله دوم شورای هماهنگی نیروهای انقلاب به سمت اجماع بر روی احمدی نژاد خواهد رفت.کل نیروهای اصولگرا در سراسر کشور به سمت احمدینژاد گرایش دارند.
علیرضا زاکانی مسوول ستاد جبهه تحولخواهان و به نوعی مسوول ستاد قالیباف که گزینه این جبهه بود حمایت تحولخواهان را از احمدی نژاد اعلام میکند.
مهدی چمران سخنگوی آبادگران هم که از ابتدا نامزد مورد حمایتشان احمدی نژاد بود کماکان حمایت خود را از احمدی نژاد ادامه میدهند.
تقریبا بدنه جریانهای سیاسی اصولگرا غیر از جامعه روحانیت که از ابتدا هاشمی رفسنجانی را به عنوان نامزد خود معرفی کرده بودند از محمود احمدینژاد حمایت کردند. نکته مهم ماجرا آن است که جدای از اعلام حمایت یا عدم حمایت جریانهای سیاسی از احمدینژاد در انتخابات دور دوم سال ۸۴ به یک وحدت جبری رسید. یعنی جریان انقلاب مواجه با یک گزینه شد. عملا هیچ راه دیگری برای کنش انتخاباتی وجود نداشت.
این وحدت در سال ۸۴ توانست سبد رای دور اول را به طول کامل دگرگون سازد. مردم وقتی مواجه شدند با جریانی که یک صدا در حمایت از نامزد خود متحد شده بودند احساس امنیت بیشتری نسبت به آن گزینه پیدا کردند. البته تواناییهای شخصی خود احمدی نژاد حتما قابل چشم پوشی نیست اما مسئله اصلی آن بود که وحدت نیروهای انقلاب توانست سبد رای ۱۶ میلیون به ۱۱ میلیون را کاملا بچرخاند و در نهایت احمدینژاد با رای ۱۷ میلیون در برابر ۱۰ میلیون هاشمی را شکست دهد.
اثر تودهای وحدت چگونه عمل میکند؟
این همان اثر تودهای است که وحدت در انتخابات ایجاد میکند. دکتر کمیل خجسته فعال رسانهای و مسوول مجموعه تبیان این اثر تودهای را اینگونه توضیح میدهد: در نگاه تبلیغاتی صدای واحد و گزینه واحد گروه لوکوموتیوهای فکر را می سازد. اتفاقی که در سال ۹۲ افتاد هم از این جنس بود.
خجسته در ادامه توضیح میدهد که وحدت شرط لازم هست اما برای پیروزی کافی نیست. گزینهای که وحدت را نمایندگی میکند باید پاسخ معتبر به نیاز رای دهندگان باشد. یعنی در سال ۹۲ پس از وحدت رقیب پاسخش به امر اقتصاد را که نیاز مردم بود مطرح کرد و توانست موج تودهی تصمیم نگرفته را با خود همراه کند و با سیصدهزار رای برنده انتخابات شد.
در سال ۹۲ یکی از نامزدها جریان انقلابی پس از پایان انتخابات گفت: اگر آرای همه اصولگرایان را هم جمع کنیم باز هم به رای روحانی نمیرسد. پس وحدت هم میکردیم نتیجه همین میشد. این همان غفلت از اثر تودهای وحدت در انتخابات است. وحدت میتواند توده رای را جابجا کند. همان چیزی که شاید اصلاحات در همان سال ۹۲ از آن استفاده کرد. روحانی که در بدو ورود به انتخابات در حد یکی دو درصد محبوبیت داشت توانست با اثر تودهای وحدت و پاسخ به امر اقتصاد، محبوبیت خود را در حد یک رئیس جمهور منتخب بالا بکشد.
یا همان اتفاقی که در سال ۸۴ در حد فاصل دور اول و دور دوم اتفاق افتاد اثر تودهای وحدت است. دور اول سال ۸۴ که با تفرقه اصولگرایان پیش رفت منجر به عدم اعتماد مردم شد و مجموع رای اصولگرایان ۵ میلیون کمتر از مجموع رای اصلاح طلبان شد. اما با تک گزینه شدن جریان اصولگرایی در دور دوم و انطباق نیاز مردم در گزینهی وحدتِ این جریان، اقبال عمومی به نحوی شد که اختلاف رای احمدی نژاد از هاشمی به حدود ۷ میلیون رای رسید.